فلفل بابا
دختر شیرینم
امروز 7 / 7 / 95 روز چهارشنبه است
امروز تو شش ماهه شدی
مبارکت باشه عزیزم نیمسال کنار ما زندگی کردی و به خونه ی ما شادی بخشیدی.
امروز صبح من و بابا تورو بردیم واکسن زدیم.دختر قشنگم میخوام از عادت های تو برات بگم تا وقتی بزرگ شدی بخونی و بخندی.
از خوابت باید بگم که خداروشکر از همون اول که دنیا اومدی شب ها کامل میخوابی.فقط برای شیر خوردن بیدار میشی و زود میخوابی.
ساعت خواب تو 9 شب هست عزیزم. اما صبح ها....
تو ساعت 6 صبح بیدار میشی و با شادی و خوشحالی آواز میخونی ، جیغ می کشی ، شصت پاتو ملچ و ملوچ میخوری و بازی می کنی !!!
غذا خوردن تو هم برای خودش داستانیه!
اگر دسته قاشق رو خودت بگیری موقع غذا خوردن با اشتها و خوشحالی میگی همممم...
اما اگر نزارم تو قاشق رو بگیری فقط میخوری و هیچی نمیگی!
از 23 تیرماه یاد گرفتی دمر میشی
عاشق این هستی که تو روروئک باشی و کارتون نقاش کوچولو یا هری و سطل دایناسور رو تماشا کنی !
وقتی برات کتاب میخونم حوصله نداری و هی میخوای ورق بزنی
بازی محبوبت فوتبال با توپ بادیته
سی دی آهنگای کودکانه تو خیلی دوست داری و باهاش آروم و خوشحال میشی
تا بهت بگم لبخند بزن فوری لبخند میزنی تا عکستو بندازیم
از بشین و پاشو کردن خسته نمیشی
تازگیا یاد گرفتی میگی قیقققققق .... گگگگگگگ...
نفس مامان و بابایی